دل نوشته های دور

تو بکوش زبان و جسمت برسند به ذکر و مستی / تو بــدان بــدان زمان تو بخـدا خـدا پرستي

واسه عاشقي چه ديره

تو ديگه از اينجا رفتي

كاش از اول مي دونستم

داري دنيا رو ميگردي

***

ريشه ي من توي خاكه

پاي رفتني ندارم

تو برو من با خيالت

روز و شب رو سر ميارم

***

اگه يك روزي دوباره

گذرت اين ورا افتاد

امدي به شهر اين دل

نبري منو تو از ياد

***

من به اميد نگاهت

بي قرار بي قرارم

شده ام خيره به ساعت

لحظه ها رو مي شمارم

نوشته شده در شنبه ۱۷ فروردین ۱۳۹۲ساعت 14:30 توسط جواد مهاجرپور ( مهاجر )| |

بهـــــاران آمد و یــــارم خـــــرامـــان

رسیدن هـر دو بـا لب های خنـــدان

یکی سبز می کند آن دیگری مست

خـــــداونــدا تــو را شکـــر فـــــراوان

نوشته شده در پنجشنبه ۱ فروردین ۱۳۹۲ساعت 8:20 توسط جواد مهاجرپور ( مهاجر )| |


Design By : Night Skin