دل نوشته های دور

تو بکوش زبان و جسمت برسند به ذکر و مستی / تو بــدان بــدان زمان تو بخـدا خـدا پرستي

همش فكر ميكنم اگر تو بودي
يه لحظه خنده از من دور نمي شد
همش فكر ميكنم در با تو بودن
تمام زندگيم انگيزه مي شد
 
گلاي سرخ رز تو دستاي من
ولي هيچ موقع لبهام وا نمي شد
ميموندي منتظر شايد كه حرفي
مي رفتي درد من باز تازه مي شد
 
شايد ميگفتم حرفي يا كلامي
بهشت من چنين صحرا نمي شد
تو بودي همچو گل اكنون كنارم
تمام زندگيم پروانه مي شد
  
نوشته شده در چهارشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۵ساعت 8:23 توسط جواد مهاجرپور ( مهاجر )| |


Design By : Night Skin