دل نوشته های دور

تو بکوش زبان و جسمت برسند به ذکر و مستی / تو بــدان بــدان زمان تو بخـدا خـدا پرستي

چه روزهای خـــوبی بود مـا دو تا برای هم

شعر میگفتیم و میخوندیم ما با صدای هم

خنـده از لبهـای ما لحظه ای دور نمی شد

هیچکسی مثال ما با یارش جـور نمی شد

شوق ديـــدار ما اصلا خط پـــايانی نداشت

جای پای صحبتامون خبراز عاشقی داشت

اما حیف که زودگذشت روزهای قشنگمون

فاصله آمــد بـــــرد شور و شوق قلـبمـــون

تو میگی که بد شـدم شایدم تو بد شـدی

راه دل شکستن بد جــــــوری بـلـد شـدی

دیگه اون روزهــا گذشت روزای قشنگ مـا

دلامون سنگی شـدن هــر دومـون آدم نما

گم شدن خنـده هامون عین مرغ بی پنــاه

دیگه حتـی نمیخوایم بکنیــم به هــم نـگاه

نوشته شده در پنجشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۰ساعت 10:0 توسط جواد مهاجرپور ( مهاجر )| |

بيا رحم كن نذار اين دل بميره

دل بيچاره بــــا غـم خـو بگيره

بيا رحم كن دلـــم طاقت نداره

دلـم اميد به بـرگشت تـو داره

نوشته شده در دوشنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۰ساعت 13:30 توسط جواد مهاجرپور ( مهاجر )| |

به دل گفتم بـــــــــرو دنبـــــال كـارت

بــــرو دنبال كــــــار و حــــــــال زارت

مجـــال عاشقي بــر تــــــــو تمــومه

سرودن بـــا دل عــــــــاشق حـرومه

گـــذشته وقت عشق و شورمستي

گـــذشته از تــه دل بت پــــــرستي

مي خــوام هرگز ديگه من دل نبندم

دلـم ميخواد ديگه هـــــرگز نه خنـدم

بـــــــــذار آخـــــر كه من آروم بگيرم

بـــــــه دور از چشم معشوقم بميرم

نوشته شده در دوشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۰ساعت 10:25 توسط جواد مهاجرپور ( مهاجر )| |

يــــــار من دلــــدار من

عشق من غمخوار من

در همه دوران سـختي

مهـر توست هميار من

نوشته شده در شنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۰ساعت 11:37 توسط جواد مهاجرپور ( مهاجر )| |

نـور شدم جور شدم

احمد و منصور شدم

يـاد شدم يــار شدم

عاشق دلــدار شدم

نوشته شده در دوشنبه ۴ مهر ۱۳۹۰ساعت 15:15 توسط جواد مهاجرپور ( مهاجر )| |


Design By : Night Skin